• دوشنبه تا شنبه: 10:00 - 16:00 / یکشنبه تعطیل است

گول

گول . ( ترکی ، اِ ) آبگیری که اندک آب در آن استاده باشد. ( برهان قاطع ) . جایی بود که آب تنگ ایستاده بود. ( لغت فرس ) . آبگیر. ( فرهنگ شعوری ) . به معنی حوض و استخر در ترکی . ( کاشغری ج 3ص 98 ) .

به خواندن ادامه دهید

کمک

در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... من به گرز، منقار وی خُرد کردم، که اگر من آن نکردی، او عالم را خراب کردی و هیچکس ... نزدیکی juvare به معنی کمک کردن با در نظر گرفتن تلفظ به شکل " یوواره" به ...

به خواندن ادامه دهید

خرد شدن

معنی خرد شدن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... خرد شدن، خرد کردن، خرد ساختن، محدود ساختن، تشنج زدایی ...

به خواندن ادامه دهید

معنا

ها ها ها. [ میدن: میندن: میستن ] ( مص ل. م ) ۱ - اصل بودن و ساختن. خالص بودن و کردن۲ - معنا دادن و کردن ۳. - مهر ورزیدن و محبت کردن. The Few The Proud. از واژه مئینیو اوستایی گرفته شده. به درون مایه واژه یا سخن می ...

به خواندن ادامه دهید

گم

گم : به معنی های :خم، حلقه ای کردن، گرد کردن،. و واژه جمع عربی وامواژه ای است که از این واژه ایرانی برگرفته شده هست. 1 - دهانه لگام،. 2 - پیوند دهنده ، نقطه جوش. گم به معنی بستن و به هم بستن می باشد ...

به خواندن ادامه دهید

بر

در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... • زبانشناسی پارسی میانه، علی اکبر عمادی، ۱۳۵۵، انتشارات خرد. ... بر به معنی وهشت کردن. بر به معنی بالا پریدن، ...

به خواندن ادامه دهید

فرهنگ لغت انگلیسی

فرهنگ لغت های Glosbe منحصر به فرد هستند. در Glosbe شما نه تنها می توانید ترجمه های انگلیسی یا فارسی را بررسی کنید. ما همچنین نمونه‌های کاربردی ارائه می‌دهیم که ده‌ها جمله ترجمه شده را نشان می‌دهد ...

به خواندن ادامه دهید

خرده

در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... در پاسخ به کاربر ع گفته شود که واژه "خُرد" به چم کوچک و ریز، در زبان پهلوی به دو دیسه خوَرت ( xvart ) و خورت ( xurt ) بکار می رفت و همچنین خورتک ( xurtak ) به چم ...

به خواندن ادامه دهید

خورد کردن

خورد کردن. [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ریزه ریزه کردن. ( ناظم الاطباء ). خرد کردن. - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه.

به خواندن ادامه دهید

له کردن

معنی له کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... ۱- مضمحل کردن . ۲- کوفتن خرد کردن : گردوها را با پاشن. کفش له ...

به خواندن ادامه دهید

معنی خرد | واژه‌یاب

معنی جست‌وجوی «خرد» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه. ۲۵ فرهنگ. ... 〈 خرد کردن: (مصدر متعدی)

به خواندن ادامه دهید

بریدن

معنی بریدن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... خرد کردن، جدا کردن، بریدن، شکستن، ریز ریز کردن، غذا خوردن ...

به خواندن ادامه دهید

تفریغ بودجه

تفریغ بودجه در قانون تعریف نشده است اما با استفاده از کاربردهای آن در فرهنگ لغت، قوانین و مقررات می‌توان تعاریفی را ارائه نمود. وب‌گاه دیوان محاسبات کشور تعاریف زیر را برای تفریغ آورده:

به خواندن ادامه دهید

معنی خرد کردن

معنی. خرد کردن. معنی 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن . مترادف 1- ريزريز كردن، شكستن، له كردن 2- درهمشكستن، نابود كردن 3- تبديل كردن. انگلیسی grind, minify, squelch, smash, abate, chop, pestle, …

به خواندن ادامه دهید

بخرد

معنی بخرد - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... بی خرد، بیق، بی هوش، خل، دیوانه، کانا، کودن، نادان، ابله، ...

به خواندن ادامه دهید

فرهنگ معین

فرهنگ معین یکی از فرهنگ‌های مهم واژگان فارسی است. نویسنده این فرهنگ دکتر محمد معین بوده و ناشر آن انتشارات امیرکبیر است. این فرهنگنامه اولین بار در سال ۱۳۵۰ پس از فوت دکتر محمد معین با همت ...

به خواندن ادامه دهید

داد

معنی داد - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... از روی داد حکم کردن، اجرای عدالت کردن: دل از بند بیهوده آزاد ...

به خواندن ادامه دهید

معنی خرد کردن در دهخدا | جدول یاب

معنی خرد کردن در لغت نامه دهخدا: خرد کردن، بقسمتهای ریزه ریزه شکستن، به اجزاء کوچک شکستن، شکستن بقطعات خرد، بقطعات کوچک بریدن، تَصغیر، اِصغار، : بامها را ...

به خواندن ادامه دهید

معنی خرد 5 | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

خرد لغت‌نامه دهخدا. خرد. [ خ َ ] (اِ) گل سیاه لزج و چسبنده باشد. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). گل که بتازیش طین خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). خَره . (صحاح الفرس ) . گِل سیاه ته حوض و ته جوی آب .

به خواندن ادامه دهید

معنی خرد کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع

خرد کردن. [خ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن. به اجزاء کوچک شکستن. شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن. (یادداشت بخط مؤلف). تَصغیر. (دهار). اِصغار. (تاج المصادر بیهقی): بامها را فرسب خرد کنی

به خواندن ادامه دهید

شکستن

فرهنگ فارسی عمید. شکستن به معنای باز کردن با ابزار سخت یا نرم نیز گفته می شود. به عنوان مثال گفته می شود قفل را شکستن. شکست = سکست = زکست = ز کست = ز کاستن = از کم شونده. هر چیزی بشکنسد کم می شود پس ...

به خواندن ادامه دهید

امر

( اِمر. ) : از نشانه های اختصاری فرهنگ لغات به معنی اسم مرکب است. از این نشانه در فرهنگ لغت معین استفاده شده است در فرهنگ لغت دهخدا برای اسم مرکب از نشانه ی ( اِ مرکب ) استفاده شده است.

به خواندن ادامه دهید

پیروی کردن

سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی پیروی کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.

به خواندن ادامه دهید

معنی خرد کردن | فرهنگ فارسی معین

معنی واژهٔ خرد کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

به خواندن ادامه دهید

معنی خرد کردن | لغت‌نامه دهخدا

معنی واژهٔ خرد کردن در لغت‌نامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

به خواندن ادامه دهید

فرهنگ لغت ارزش خرد کردن کل

Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.

به خواندن ادامه دهید

خرد کردن و معنی

Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.

به خواندن ادامه دهید

بینش

معنی بینش - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... نگاه کردن. دیدن. بینندگی. رؤیت. نظر. نگاه. ( یادداشت مؤلف ...

به خواندن ادامه دهید

ترجمه grind به فارسی ، فرهنگ لغت انگلیسی

ترجمه "grind" به فارسی. ساییدن, خرد کردن, خاییدن بهترین ترجمه های "grind" به فارسی هستند. نمونه ترجمه شده: All that grinding and stirring, eh? ↔ همه اون خرد کردن ها به هم زدنها, هان ؟. A specific degree of pulverization of coffee beans.

به خواندن ادامه دهید

معنی

در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... اندر تن سخن به مثال خرد معنی خوب و نادره را جان کنم. ناصرخسرو. ... معنی کردن یانیدم می یانم خواهم یانید . . . ینیدم می ینم خواهم ینید . . .

به خواندن ادامه دهید